باید و نباید های ارتباط و تاثیر روانشناسی بر سیاست همراه با مهدی بیرانوند و الهام دلیران
بررسی و تحلیل باید و نباید های تاثیر روانشناسی بر سیاست و سیاسیون با کارشناسی و تحلیل دکتر مهدی بیرانوند و الهام دلیران
به گزارش شبکه خبری ایران اروپا؛ مهدی بیرانوند- الهام دلیران: روابط و حیات اجتماعی افراد و نیز حیات اقتصادی افراد بهشدت از سیاست اثرپذیر است. توجه کردن سطح وسیعی از افراد به سیاست را میتوان بر همین اساس تبیین کرد. این وضعیت همیشگی نبوده و مثلاً در قرن هفتم چنین رابطهای میان سیاست و زندگی در ایران برقرار نبوده است. این رابطه میان سیاست و زندگی را میتوان متأثر از عوامل متعددی دانست. یکی از این عوامل، روابط پیچیده و گستردهی امور و افراد است. روابط از شکل ساده و بسیط خارج شده و امور معمولی و دمدستی زندگی در مجموعهای از روابط گسترده و پیچیده قرارگرفته است که رشتههای سیاست ارکان مهمی از این شبکهی روابط را تشکیل میدهد.
مبنای دیگری که میتواند بخش سیاسی زندگی را توجیه کند، مبنای هویتی است. کسانی که در شناخت و تعریفی که از خود دارند، یک تعلق سیاسی را ذکر میکنند، از بعد هویتی به سیاست توجه کردهاند. یعنی تعلق به یک امر، تاریخ، یا جریان سیاسی است که بخشی از هویت من را میسازد.
** منظر روانشناسی میتواند ما را از علل و شرایط روانی امور مطلع سازد. مردم چرا به سیاست اهتمام میورزند و برای آن وقت و هزینه و توان و توجه صرف میکنند؟ برخی نگرانند که مبادا شاخص فرهیختگیشان پایین باشد، برخی تکلیف شرعی خود میدانند سیاست را دنبال کنند، برخی نمیتوانند سیاسی نباشند و... . در مطلب پیشرو به برخی از این گونههای مشارکت سیاسی و برخی لوازم آن اشاره میشود. اما آنچه باید پس از خواندن مطلب به آن اندیشید این است که منشأهای مختلف برای اهتمام به سیاست، هر یک متعلق به چه شرایطی است و چه چیزی آن را ممکن و چه چیزی آن را محقق و چه چیزی آن را رایج و چه چیزی آن را مسلط میکند. در پاسخ البته گریزی از سخنان جامعهشناختی نیست، اما باید این جستوجو را ادامه داد و به علل فلسفی و وجودی این مبادی مشارکت سیاسی نائل شد.
-- روانشناسی سیاسی --
پیشینهی این دانش را باید در اروپای غربی به ویژه فرانسه جستوجو کرد؛ درست در دورانی که جنگهای فرانسه و پروس (آلمان) و انقلاب سوسیالیستی رخ داده بود. آدولف باستیان دانشمند انسانشناس و قومشناس آلمانی نخستین بار در سال ۱۸۶۰ در کتاب انسان در تاریخ، واژهی روانشناسی سیاسی را به کار برد. ایپولیت تن فیلسوف و تاریخنگار فرانسوی، بنیانگذار دانشکدهی آزاد علوم سیاسی (Ecole Libre de Sciences Politiques) نظریههای آدولف باستیان را در آثار خود به نام ریشههای فرانسهی معاصر (۱۸۷۵-۱۸۹۳) برای ایدههای بنیانگذاری و گسترش جمهوری سوم در فرانسه به کار برد. امیل بوتمی جامعهشناس و سرپرست دانشکدهی آزاد علوم سیاسی نیز نقش مهمی در رشد و توسعهی این دانش داشت. و در کارهایش روی مفاهیم اجتماعی، سیاسی، جغرافیایی و کنشهای ملی تمرکز داشت. زیگموند فروید پدر روانکاوی نیز نقش شگرفی در رشد و توسعهی این دانش داشت. او در آثار خود از جمله توتم و تابو، تمدن و ملالتهای آن، چرا جنگ و ... پیوندی موثر میان روانشناسی و سیاست برقرار نمود.
دانش روانشناسی سیاسی از رشتههای علمی گوناگون مانند روانشناسی اجتماعی، علوم سیاسی، انسانشناسی، روابط بینالملل، جامعهشناسی، فلسفه، علوم اقتصادی، روزنامهنگاری و تاریخ سرچشمه گرفته است. از این رو میتواند به عنوان رویکردی علمی و اثرگذار در عرصهی سیاست نقش مهمی ایفا نماید.
روانشناسی سیاسی چیست؟دانشی میان رشتهای برگرفته از روانشناسی و علوم سیاسی است. که در دانشگاه نیز تدریس میشود. این دانش به بررسی رفتار و فرآیندهای روانی انسان در ارتباط با مسائل سیاسی میپردازد.
هدف روانشناسی سیاسی چیست؟هدف این دانش، درک زمینههای روانشناختی مرتبط با مسائل سیاسی است و در تلاش است تا ریشهها و عواقب رفتار سیاسی مردم و سیاستمداران را درک کند.
روانشناس سیاسی در چه حوزههایی کار میکند؟زمینهی اصلی کار روانشناس سیاسی بیشتر تحقیق و پژوهش پیرامون رفتار و نگرش مردم در تعامل با مسائل سیاسی است. این افراد علاوه بر پژوهشهای دانشگاهی و تدریس، به دولتها نیز کمک میکنند تا درک بهتری از نیازها و خواستههای مردم داشته باشند. با این حال برخی از این افراد در خدمت حکومتهای خودکامه نیز قرار میگیرند و به این افراد برای سلطهگری بیشتر بر مردم کمک میکنند.
تحلیل و بررسی: دکتر مهدی بیرانوند و الهام دلیران دبیر گروه روانشناسی شبکه خبری ایران اروپا




