به گزارش شبکه خبری ایران اروپا - مرضیه صیدی - رُمان «وزارت درد» که سال ۲۰۰۴ چاپ، و ترجمه فارسی‌اش به‌قلم نسرین طباطبایی پاییز ۹۸ توسط نشر نو به بازار نشر ایران عرضه شد، درباره یکی از مفاهیم مهمی است که قدرت‌های غربی در پی سیاست جهانی‌سازی خود آن را از بین بردند؛ یوگونوستالژی. به‌عبارتی این‌مساله، محوری‌ترین مساله رمان موردنظر است که از دیدگاه نویسنده کتاب، ارزشی از دست‌رفته محسوب می‌شود

 

نگاهی به رُمان " وزارت درد " روایتی از زنان جنگ زده و پناهندگان یوگسلاوی به قلم مرضیه صیدی

IMG 20251102 205801 653

به گزارش شبکه خبری ایران اروپا - مرضیه صیدی - رُمان «وزارت درد» که سال ۲۰۰۴ چاپ، و ترجمه فارسی‌اش به‌قلم نسرین طباطبایی پاییز ۹۸ توسط نشر نو به بازار نشر ایران عرضه شد، درباره یکی از مفاهیم مهمی است که قدرت‌های غربی در پی سیاست جهانی‌سازی خود آن را از بین بردند؛ یوگونوستالژی. به‌عبارتی این‌مساله، محوری‌ترین مساله رمان موردنظر است که از دیدگاه نویسنده کتاب، ارزشی از دست‌رفته محسوب می‌شود و کاری هم نمی‌توان برای بازگرداندنش انجام داد. شخصیت اصلی این‌رمان زنی یوگسلاو (کروات) است که با مهاجرت به هلند، برای ماندن و گرفتن اجازه اقامت، مشغول تدریس زبان‌های یوگسلاویایی به تعدادی مهاجر هم‌وطن دیگر می‌شود. این‌زن در موقعیتی متناقض گرفتار است چون در پی تدریسِ چیزی است که دیگر وجود و موضوعیت ندارد؛ حتی برای هموطنانش که روزی به زبان و فرهنگ یوگسلاوی پایبند بوده‌اند.

اوگرشیچ در متن داستان خود، ارجاعات زیادی به نویسندگان یوگسلاو و اروپای شرقی دارد و قطعات ادبی و شعرهای زیادی از نویسندگان و شاعرانی آورده که روزگاری ملیت یوگسلاو داشتند اما امروز در ملیت‌های جداگانه و متفاوتی طبقه‌بندی می‌شوند. کاری که شخصیت اصلی این‌رمان دغدغه انجامش را دارد، احیای گذشته و هویت زبان و فرهنگ یوگسلاوی در کلاسش است که به تعبیر خودش، این‌کار راه‌اندازی یک سرویس اشیای گمشده است. او از شاگردانش می‌خواهد درباره گذشته متحد یوگسلاویایی خود بنویسند، غافل از این‌که این‌افراد در پی تثبیت و محیا کردن جای پای خود در هلند و فراموشی هویت پیشین‌شان هستند. به‌همین‌ترتیب، یکی از شاگردان کلاس به‌نام اوروش در صفحه ۹۳ کتاب «وزارت درد» در مشق خود درباره گذشته و زمانِ حالی که یوگسلاوی چندپاره شده، می‌نویسد: «یوگسلاوی جای وحشتناکی بود. همه دروغ می‌گفتند. البته، هنوز هم دروغ می‌گویند، اما حالا هر دروغ تقسیم به پنج می‌شود، هر قسمت مال یک کشور.»

 

در نوشتاری که در پی می‌آید، با رویکرد تشریح و حلّاجی رمان «وزارت درد»؛ ابتدا اتفاقات بیرونی این‌رمان درون‌گرا را برمی‌شماریم. سپس شخصیت اصلی این‌داستان را کند و کاو می‌کنیم و در مرحله بعدی، شرایطی را که این‌شخصیت و دیگر شخصیت‌های فرعی داستان در آن ساخته شده‌اند، بررسی می‌کنیم. نکته مهمی که در این‌بررسی به چشم می‌آید، تکرار موقعیت‌های متناقض و برزخ‌وار برای شخصیت‌هاست.

 

داستان «وزارت درد» از زاویه دید راوی اول‌شخص روایت می‌شود و درباره مواجهه پناهندگان و مهاجران جنگ‌زده یوگسلاوی با زندگی عادی و بی‌درد در هلند است. شیوه روایت هم، خطی و جدا از پازل‌سازی قطعات زمانی است. بیشتر اتفاقات این‌داستان از جنس حوادث درونی هستند اما چند اتفاق بیرونی مهم نیز در این‌داستان وجود دارد. تا پایان بخش اول داستان در صفحه ۱۱۴، ماجرای تولد راوی و جشن پایان ترم اول، یک‌حادثه بیرونی مهم است که در آن، شادی گروهیِ شاگردان کلاس با خواندن شعری ضدجنگ، تبدیل به غمِ دسته‌جمعی می‌شود. اتفاق و صحنه مهم بعدی در بخش دوم کتاب قرار دارد؛ گفتگوی راوی با مرد کرواتی که در هواپیمای زاگرب به آمستردام نشسته است. اتفاق بعدی در فصل شانزدهم (آغاز بخش سوم) است که راوی با برگشت از مرخصی بین دو ترم دانشگاه (از زاگرب)، به محض رسیدن به آمستردام متوجه می‌شود یکی از شاگردان کلاسش (اوروش) خودکشی کرده است. اتفاق بعدی هم برگزاری دادگاه پدر اوروش به‌عنوان یک‌جنایتکار جنگی در جنگ بالکان است.

 

اتفاق مهم بعدی داستان «وزارت درد»، این است که راوی داستان متوجه می‌شود یکی از شاگردان کلاسش از شیوه تدریس او نزد مسئولان دانشگاه بدگویی کرده است. بنابراین یوگونوستالژی و همدردی با شاگردان را کنار گذاشته و طبق طرح درسی سخت‌گیرانه، تدریسش را دنبال می‌کند. به این‌ترتیب این‌فرصت برای نویسنده کتاب پیش می‌آید که به بهانه مطالعه ادبیات مهاجرت، رمان‌های دیگر نویسندگان اروپای شرقی و یوگسلاو و به واقع، گذشته را پیش روی مخاطبش قرار دهد؛ این‌کار را هم با چنین‌جملاتی انجام داده است: «هرچند شخصیت‌های اصلی همه این‌رمان‌ها در خارج کشور احساس انزوا می‌کنند، اما چیزی که باعث مرگ غم‌انگیزشان می‌شود ناتوانی آن‌ها از وفق دادن خویش با بازگشت به میهن است.» (صفحه ۲۰۶) اتفاق بعدی هم امتحان‌گرفتن از چهار دانشجوی باقی‌مانده است که تا پایان ترم دوم دوام آورده‌اند. هرکدام از این‌چهار دانشجو سرنوشت و پایان متفاوتی در کلاس دارند: ملیحه با مردی هلندی آشنا شده و ازدواج می‌کند و به واسطه این‌که شوهرش بیشتر اوقات خود را در سارایوو می‌گذراند، می‌خواهد به وطن برگردد. شخصیت آنا که دختری صرب است، تصمیم می‌گیرد به بلگراد برگردد چون به این باور رسیده در تنهایی، زندگی در غربت بسیار سخت‌تر حالت عادی است.

 

همین‌شخصیت آناست که گردهم‌آمدن دانشجویان این‌کلاس را به‌خاطر یوگونوستالژی راوی داستان می‌داند. دانشجوی سوم یوهانکه است که به‌عنوان نفر اول، با موفقیت امتحانش را داده و در هلند می‌ماند. دانشجوی چهارم هم ایگور است که راوی، پس از جنگی درونی با خود، مردودش می‌کند.

 

در ادامه اتفاقات داستان، پس از پایان ترم دوم به راوی گفته می‌شود دیگر اجازه تدریس در دانشگاه آمستردام را ندارد و او به‌خاطر گرفتن امکان تدریس، با خواهش و تمنا خود را ذلیل و زبون می‌کند. اتفاق بعدی هم مواجهه‌اش با دو کولی یوگسلاویایی در خیابان‌های آمستردام است که می‌گویند «آهنگی از وطن می‌نوازیم؛ از مریخ!» اتفاق بعدی که تقریباً تمام حجم بخش چهارم کتاب را به خود اختصاص داده، آمدن ایگور به خانه راوی و کتک‌زدنش است. این‌بخش و اتفاق مذکور، خلاف دیگر فرازها و اتفاقات کتاب، هیجان‌انگیز و حادثه‌محور است.

 

راوی داستان در پایان‌بندی قصه می‌گوید نمی‌داند این‌داستان را روایت می‌کند که به آخر ماجراها برسد یا آغازشان. او از وقتی که خارج از کشورش یوگسلاوی زندگی می‌کند، زبان مادری خود را به‌صورت لکنت زبان، یک‌دشنام، یک‌ناسزا، وراجی یا عبارت‌پردازی بی‌روح و بدون معنا می‌بیند. به‌همین‌دلیل گاهی احساس می‌کند بین هلندی‌هایی که با زبان انگلیسی با آن‌ها حرف می‌زند، زبان مادری خود را از ابتدا می‌آموزد و آن‌چه در عمل به زبان می‌آورد، پوچ و تهی به گوش می‌رسد. او پس از گرفتن امتحان نهایی از چهار شاگرد باقی‌مانده، گفتگوی جالبی با آنا دارد و درباره فضایی تهی صحبت می‌کند که دور و برشان را گرفته است. آنا درباره خیرِت مرد هلندی موردعلاقه‌اش که بیشتر در بلگراد به سر می‌برد، می‌گوید حال هلندی‌ها در کشورهای بیگانه خیلی بهتر از حال و احوالشان در کشور خودشان است که چنین رویکردی، همان‌طور که بین شخصیت‌های داستان می‌بینیم، در تقابل کامل با رویکرد حضور راوی در اروپای غربی است. چون افرادی که این‌شخصیت آینه‌دار آن‌هاست، همان‌طور که خواهیم گفت در یک برزخ بلاتکلیفی به سر می‌برند و نمی‌توانند به‌طور کامل از موقعیت جدید و تغییر مکان زندگی خود لذت ببرند.

 

 

تحلیل و معرفی : مرضیه صیدی مدیرروابط عمومی شبکه خبری ایران اروپا

لینک کوتاه : fc56e0
کد خبر : 3760
تیام دباغی

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال

خبرهای بیشتر

انتشارات شبکه خبری ایرانیان اروپا
آرم مدرسه آنلاین
تبلیغات و فروش شبکه خبری ایرانیان اروپا
هلدینگ شبکه خبری ایرانیان اروپا
مدرسه آنلاین شبکه خبری ایرانیان اروپا

تازه‌های کتاب