کتاب «عطر فلفل» به قلم محمدعلی جعفری که خودبومنگارهای از سفر به ایالت بلوچستان پاکستان منتشر شد
به گزارش شبکه خبری ایران اروپا؛ کتاب «عطر فلفل» اثری از محمدعلی جعفری است. او عطر فلفل را از ایالت بلوچستان پاکستان به سیاهه کاغذ نگاشته تا سفرنامهای متفاوت از لابهلای ترور و بمب و تیر و ترکش بیرون بکشیم. البته به این خشونت که نه! به همه اینها باید زوار اربعینی پاکستان، دنیای رنگهای پاکستانیها، عطر ادویههای ناب، فرهنگ مردم پاکستان و تاریخ و جغرافیای ایالت بلوچستان پاکستان را هم اضافه کرد.
محمدعلی جعفری در «عطر فلفل» پس از گذر از هزار و یک دروازه امنیتی و پوشیدن لباس بلوچی و یافتن بلد راه، مخاطب را با کامیونهای سراسر رنگ و لعاب پاکستانی آشنا میکند. کامیونهایی که ثبت جهانی شدهاند و همچون عروسی خرامان خرامان در جادهها چشمنوازی میکند. جعفری از فلفلهایی میگوید که غذا به آنها اضافه شده! از زبان و انتخاب واژه مردک برای مرد و خاتون برای زن! از قیمت بنزین و نرخ تورم، از تفاوت مذاهب یا بهتر بگوییم تزاحم مذاهب و هزار و یک ریز و درشت سفری دیگر.
بخشی از متن این کتاب:
میرشکرخان کولر را میزند و دنده میدهد. فارسی را خیلی روان حرف میزند؛ عینهو زاهدانیها. میگوید توی مرز تو رو دیدم. منو ندیدی؟!
از اول، سر کار بودهام. طرف رفته زاهدان، کارهایش را انجام داده، خرید کرده و برگشته و من منتظر! پس کی جعبه شیرینی دانمارکی را از روی صندلی عقب برمیدارد؟ با دستهای مدیومِ رگرگی تعزیز میکند. میخندد: «بخور، شیرنی خودتو استه!» چشمم میافتد به آدرس شیرینیفروشی: «زاهدان، خیابان امیرالمؤمنین!»
میرشکرخان دست ایرانیها را از پشت بسته. تو این گرما، پشتسرهم سه تا لیوان چایِ داغِ داغ را با نصف جعبه شیرینی میخورد، نرمهنرمه مثل پرندهها....




